نام فیلم: آخرین شناسایی
کارگردان: علی شاه حاتمی
سال تولید: 1372
موضوع: دفاع مقدس
بازیگران : فرزین اژدری ، پیمان شریعتی ، غلامرضا علی اکبری ، محمدرضا ایرانمنش ، شهرام پوراسد ، رضا قومی …
خلاصه فیلم آخرین شناسایی :
عده ای از بسیجیان تخریب چی بعد از باز کردن معبر بر انجام عملیات در اثر بمباران به شهادت می رسند و از این میان تنها دو نفر باقی می مانند تا کار را یکسره کنند. از طرفی حضور نیروها و تجمع آن ها در یک نقطه باعث بیماری و فشار روانی بسیاری می شود. در این میان دو تن از تخریب چی ها به خاک دشمن نفوذ می کنند و حوادث بسیاری را موجب می شوند و با بدست آوردن بی سیم موقعیت دشمن را که برای یک عملیات بزرگ تدارک می بیند، به مرکز فرماندهی نیروهای خودی اطلاع می دهد …
آخرین شناسایی فیلمی به کارگردانی علی شاه حاتمی و نویسندگی بهزاد بهزادپور ساختهٔ سال ۱۳۷۲ است. مدت زمان فیلم 92 دقیقه است. این فیلم به خاطر دیالوگ های معروفش در انتهای آن بسیار مشهور شده است. در دیالوگ ای انتهایی فیلم بازیگر یکی از نقش ها در بسیم خبر شهادت همرزمش را اینگونه می دهد : حاجی سیدتو کشتند .
وحید در حال ساختن یک فیلم جنگی است، او از علی دوست آهنگسازش دعوت کرده تا با دیدن قسمتهایی از فیلم که آماده شده آهنگی بسازد اما علی نمی تواند با فیلم ارتباط درستی پیدا کند. علی به قصد آشنایی با فیلم به همراه وحید به محل فیلمبرداری می رود اما ناگهان هر دو با رفتن به یکی از خاک ریزهای ساخته شده، خود را در قلب سنگرهای واقعی جبهه، در منطقه ی چزابه می یابند. وحید از این حضور خشنود است اما علی از بودن در این منطقه با خطرهای زیادش راضی نیست و طاقت دیدن صحنه های واقعی جنگ و کشته شدن جوانان را ندارد. وحید با دیدن بهروز، صمد، فرمانده حسن کاوه و مراد چلچراغ و مرتضی و بقیه همرزمانش به کمک آن ها می رود، اما بالاخره آن ها به دوران حال و به محل فیلمبرداری فیلم وحید برمی گردند.
↵
خلاصه داستان:
با آغاز جنگ ایران و عراق طالب، ارباب روستای مالکیه، مقدمات را برای ورود ارتش عراق به خاک ایران فراهم می کند. او با شعار «امت واحد عربی» می کوشد مردم را به بدرقه ی سربازان عراقی بفرستد. خاله طوبی با اطلاع از این موضوع به روستا می رود تا خواهرزاده اش رحمان را که چوپان گاومیش های طالب است، به اهواز ببرد. روحانی روستا با طالب و عواملش در ستیز است. خاله طوبی و رحمان توسط سربازان دشمن اسیر می شوند. یکی از رعیت های طالب به نام جاسب، که قصد کمک به خاله طوبی و رحمان را دارد، به اسارت سربازان عراقی درمی آید. روزی که رحمان گاومیش ها را به چرا برده شاهد قتل عام گروهی از روستاییان به دست سربازان عراقی است. او با اسلحه ای که بر پشت گاومیشی پنهان کرده یک سرباز عراقی را از پا درمی آورد و از مهلکه می گریزد. سربازان ایرانی او را نجات می دهند. رحمان در کنار جاسب و رزمندگان بسیجی در آزادسازی زادگاهش شرکت می کنند.