نام فیلم: گلنار
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
سال تولید: 1367
موضوع: ماجرایی / عروسکی / کودکان
بازیگران: شهلا ریاحی ، محرم بسیم ، اکبر دودکار ، غزل شاکری ، علیرضا رونقی …
خلاصه داستان فیلم گلنار :
گلنار با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. روزی به کنار چشمه می رود تا آب بیاورد. باد دستمال آبی او را، که یادگار مادرش است، با خود می برد. گلنار در پی دستمال به جنگل می رود و راه را گم می کند و گرفتار خاله خرسه می شود. خرس ها او را برای انجام کارهای روزانه و پختن کلوچه پیش خود نگه می دارند. پدربزرگ و مادربزرگ به کمک اهالی به دنبال گلنار می گردند، اما او را نمییابند. خاله قورباغه خود را به گلنار می رساند و با هم نقشه ای برای فرار می کشند…
………………………..
گلنار فیلمی ایرانی محصول ۱۳۶۷ به کارگردانی کامبوزیا پرتوی است. این فیلم در جنگل های ساحل جوکندان شهرستان تالش فیلمبرداری شده است. این فیلم محصول خانه ادبیات و هنر كودكان و نوجوانان است.گلنار یک اثر موزون و موزیکال است ایجاد فضایی آهنگین در طبیعتی که نخستین ویژگیش سکون و سکوت است آن هم به شکلی باورپذیر و تعریف شده در ژانر کودک که کار آسانی نیست. البته کامبوزیا پرتوی و فرشته طائرپور به خوبی از عهده آن بر آمده اند.
ترانه های گلنار به شدت در خدمت اثر است و بر روی سکانس ها سنگینی نمی کند و شاید بتوان گفت این فیلم از معدود آثار موزیکال است که ترانه بخشی از فیلمنامه است و این امر نیز حکایت از تبحر دو چندان پرتوی در تلفیق فیلدهای متفاوت در ترکیبی واحد می کند. گلنار نمونه دیگری است از سال های پرفروغ سینمای کودک که حسرت را در تکراری مکرر به رخمان می کشد.
جوایز:
كاندیدای بهترین نمونه فیلم (آنونس) از هشتمین جشنواره فیلم فجر 1368
كاندیدای بهترین عكس فیلم از هشتمین جشنواره فیلم فجر 1368
نام فیلم: گربه آوازه خوان
سال تولید: 1369
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
موضوع: عروسکی / کودکانه
بازیگران: مهدی عسگری، راحله اسماعیلی، رضا بابک، حمید جبلی، پوراندخت مهیمن، فریبا جدیکار، حسن رفیعی، احمدرضا اسعدی، پگاه آهنگرانی …
خلاصه داستان فیلم گربه آوازه خوان:
حسنی همراه خواهرش گلدونه در پرورشگاه سکنا دارد. روزی زن و شوهری برای انتخاب کودکی به پرورشگاه می آیند و گلدونه مورد توجه آنها قرار می گیرد، اما هنگامی که آنها با توافق مدیره پرورشگاه قصد دارند او را با خود ببرند، حسنی با تکرار این واقعیت که آنها دارای پدری هستند که روزی آنها را از سر فقر و ناچاری جلوی پرورشگاه گذاشته و بالاخره سراغ آنها خواهد آمد، از بردن او جلوگیری می کند. وقتی با مخالفت دیگران روبرو می شود در یک شب بارانی همراه خواهرش از پرورشگاه می گریزد. آنها سرگردان و خسته از پیدا کردن پدر، از فرط گرسنگی در رستوران تعطیل شده ای را به صدا درمی آورند. کارگر رستوران ظرفی از غذای گرم برای آنها می آورد. با بلندشدن بخار و پراکنده شدن بوی غذا در فضا، گربه های گرسنه تر سر می رسند و غذا را به یغما می برند…